علم و استعمارِ جنگ پنهان غرب (ترور دانشمندان، تحریم تکنولوژیک، غارت مغزها)
08 مهر 1404
علم و استعمارِ جنگ پنهان غرب (ترور دانشمندان، تحریم تکنولوژیک، غارت مغزها)

پیش نشست همایش ما وغرب در آراء و اندیشه حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مد ظله العالی با عنوان علم و استعمارِ جنگ پنهان غرب (ترور دانشمندان، تحریم تکنولوژیک، غارت مغزها) با حضور : دکتر فرزاد جهان‌بین، دکتر فؤاد ایزدی، خانم دکتر هلیا دوطاقی در تاریخ دوشنبه 07 / 07 /  1404 و در سالن شهید صدرزاده برگزار گردید.

مشروح بیانات به شرح ذیل می باشد:

دکتر جهان‌بین: بحثی که من در اینجا ارائه می‌کنم، علم و استعمار از نگاه شهید دکتر طهرانچی است؛ دکتر طهرانچی، تمرکز اصلی خود را بر «تحول آموزش عالی» کشور گذاشته بودند. ایشان معتقد بودند اصلاح کشور، از اصلاح دانشگاه و آموزش عالی می‌گذرد و بارها تأکید می‌کرد که اگر من بخاطر هسته‌ای ترور نشوم، اما بخاطر پیگیری پروژه تحول در آموزش عالی و اهمیت فوق‌العاده آن برای ابعاد گوناگون اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشور، حتماً مورد ترور قرار می‌گیرم. ایشان تحول آموزش عالی را بر پایه آموزه‌های قرآنی پیگیری می‌کردند و بسیار با قرآن مأنوس بودند. دکتر طهرانچی دانشگاه را ابزاری می‌دانستند که از ابتدا، با هدف وارد ایران شد و قرار بود به‌گونه‌ای عمل بکند که با پول خود ایران و سرمایه انسانی ایران، در خدمت اهداف استعماری غرب قرار بگیرد. ایشان معتقد بود نباید تحول در دانشگاه را صرفاً با اصلاح ظواهر تعریف و دنبال کرد، بلکه آنچه بسیار اهمیت دارد، نوع علم و سیستم آموزشی است که در دانشگاه ارائه می‌شود و باید فکری به حال علم کرد. از این رو ایشان سلسله مباحثی درباره «علم و ایمان» داشتند و در این زمینه، ورود خوبی داشتند. ایشان دنبال تغییر پارادایم حاکم بر دانشگاه بودند و به جای توسعه، «رشد» را در عرصه دانشگاه و آموزش پیگیری می‌کردند و با تکیه بر «علم نافع» بر این باور بودند که دانش و دانشگاهی مطلوب نظام اسلامی است که منفعت آن به مردم برسد. با این حال تأکید داشتند که علوم بشری در فهم دین نیز مؤثر هستند و در جای خود باید مورد اعتنا و اهمیت قرار بگیرند. ایشان در نقد وضعیت دانشگاه در ایران، می‌گفتند «قلعه‌بانان مدرنیته»ای وجود دارند که به‌گونه‌ای جدّی، مانع تحول در عرصه دانشگاه و دانش هستند. بنابراین از منظر شهید طهرانچی، تقلیل سیاست‌های استعماری غرب به مسائل تحریم و ترور و... اشتباه است و باید دانشگاه و دانش را از همین منظر مورد تحلیل و بررسی قرار داد.

دکتر دوطاقی: بنده بحث استعمار و علم را از منظر حقوق بین‌الملل مورد اشاره قرار می‌دهم. می‌خواهم در اینجا اشاره کنم که حقوق بین‌الملل و سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی را باید در یک نظم خاص استعماری فهمید. حقوق بین‌الملل، ابزاری کارآمد در دست استعمار است که توسط آن، نظم خاص خود را حاکم می‌کند. تاریخ ایران نشان می‌دهد در هر زمانی که قرار بود ایران جهش و پیشرفتی پیدا کند که به تقویت حاکمیّت ملی او منجر می‌شود، غرب ابزارهای خود مثل تحریم‌ها را اعمال کرده است تا مانع تحقق و تثبیت استقلال و حاکمیّت ملّی شود. از این رو می‌بینیم اولین تحریم‌های آمریکا نه پس از انقلاب اسلامی، بلکه در دهه 30 و در زمان دکتر مصدّق اعمال شد؛ چون تصور می‌کرد با جهشی که در صنعت نفت ایران اتفاق افتاد، ایران دارد به سوی تقویت استقلال حرکت می‌کند. در این زمینه، حقوق بین‌الملل در واقع ابزار کارآمدی برای توجیه و اعمال تحریم است؛ همچنانکه جنگ یک ابزار برای توسعه‌زدایی به شمار می‌آید. بحث تحریم ایران در زمینه هسته‌ای را نیز باید در همین چارچوب فهمید. نکته مهمی که در اینجا می‌خواهم به آن اشاره کنم، این است که هم‌اکنون نظم حقوقی دنیا دچار خلأ است و دنیا در حال گذار به یک نظم حقوقی جدید است که در این زمینه لازم است ایران ایفای نقش کند؛ یکی از علائم این گذار، اقدامی است که غرب در زمینه اسنپ‌بک انجام داده است؛ این اقدام در حقیقت خلاف نظم حقوقی غرب بود و نشان می‌دهد غرب به جایی رسیده که حتّی به چارچوب‌های خود هم مقید نیست و آنجا که لازم بداند، این چارچوب‌ها را می‌شکند. در چنین شرایطی، باید منتظر ایجاد یک نظم جدید بود که لازم است ما در این حوزه ورود داشته باشیم.

دکتر ایزدی: من از فرصت استفاده می‌کنم و سه سرفصل پژوهشی و مهم در زمینه ما و غرب و مسئله استعمار پیشنهاد می‌دهم تا بلکه برای تداوم این همایش که بسیار مهم است، به کار گرفته شود. اولین سرفصل مهم، طرح این پرسش است که چرا با وجود آنکه ما تمدن اسلامی و تمدن چین و سایر تمدن‌های پیشرفته دنیا را داشتیم، اما ناگهان تمدن غرب از همه جلوتر رفت؟ بررسی پاسخ به این سوال و مطالعه درباره آن، سرفصل بسیار مهمی است که می‌تواند در شناخت تمدن غرب و ماهیّت استعماری آن، نقش اساسی داشته باشد. در این زمینه، دیدگاه‌های مختلفی مطرح شده که یکی از مهمترین آن‌ها که توسط خود غربی‌ها هم مطرح شد، این است که آنچه غرب را خیلی جلوتر از بقیه تمدن‌ها قرار داد، فناوری اسلحه بود. شاید بتوان گفت اولین کسانی که متوجّه شدند از باروت می‌توان در کشتار آدم‌ها استفاده کرد، غربی‌ها بودند و از اینجا، تولید سلاح گرم توسط غرب اتفاق افتاد. همین فناوری سلاح گرم، دست غرب را پر کرد و باعث تفوق و برتری او بر دیگر ملت‌ها از طریق زور و کشتار شد. سرفصل دوم، پرداختن به مقوله «لیبرال دموکراسی» است. لیبرال دموکراسی، اساس غرب را شکل می‌دهد که پرداختن به اصول آن، چهره استعماری غرب را تبیین می‌کند. یکی از اصول اولی لیبرال دموکراسی که روی آن اجماع هم وجود دارد، «فردگرایی» است و جالب است که در هیچ یک از اصول ارائه شده برای لیبرال دموکراسی، «اخلاق» وجود ندارد. این به این معنی است که خوب یا بد بودن اخلاق، توسط فرد تعیین می‌شود و این تنها معیار غرب برای اخلاقی یا غیراخلاقی دانستن چیزی است. لذا شما می‌بینید ثمره تمدنی که صاحب فناوری اسلحه گرم است و در اصول خود هیچ مرز اخلاقی ندارد، چه خواهد شد!