بازخوانی مفردات قرآنی حضرت آیتالله خامنهای مدظلهالعالی در مواجهه با سلطه و استعمار غرب

نشست علمی با عنوان «بازخوانی مفردات قرآنی حضرت آیتالله خامنهای مدظلهالعالی در مواجهه با سلطه و استعمار غرب» بعد از ظهر امروز در موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد.
ارائهکنندگان: خانم دکتر زهرا صرفی (عضو هیئت علمی دانشگاه الزهرا س)، دکتر محسن فریادرس (عضو هیئت علمی دانشگاه آیتالله بروجردی)، دکتر رامین طیارینژاد (پژوهشگر و مدرس دانشگاه)
بخشی از مباحث مطرح شده در نشست به شرح ذیل می باشد :
دکتر زهرا صرفی
تحلیل گفتمان جاهلیت مدرن در اندیشه آیتالله خامنهای با تأکید بر نقد تمدن غرب و راهبردهای تمدنسازی اسلامی در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی
چرایی تحلیل گفتمان جاهلیت مدرن
چرا بهجای تحلیل صرفاً مفهومی، رویکرد تحلیل گفتمان را برای موضوع جاهلیت مدرن انتخاب کردیم؟ وقتی در این موضوع مسائل و بحثهای مختلف و بیانات آیتالله خامنهای را بررسی میکنیم، میبینیم با یک متن طرف نیستیم، بلکه با یک گفتمان مواجه هستیم. این نکته خیلی مهم است. در واقع اندیشه آیتالله خامنهای صرفاً مجموعهای از بیانات نیست. این اندیشه نظام معنایی ساختاریافتهای است که مفاهیم را در نسبت با قدرت، هویت، تمدن، مقاومت، سلطه، غرب و اسلام بازتعریف میکند. از این نظام معنا در نظریههای معاصر بهعنوان گفتمان یاد میشود.
نکته دوم اینکه اصطلاح جاهلیت مدرن یک امر زبانی نیست و ساختار گفتمانی دارد. جاهلیت در این بحث یک نظام معنایی فعال در ذکر و زبان و بهنوعی قدرت سیاسی قابل تعریف است. تحلیل جاهلیت صرفاً با زبانشناسی و توصیف مفاهیم ممکن نیست. ما نیاز داریم روابط قدرت، معنا، سوژهسازی، هژمونی و امثال اینها را تحلیل کنیم.
سومین دلیل این است که بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی در واقع یک متن گفتمانی است. ما میتوانیم این بیانیه را یک متن گفتمانی بدانیم، نه اینکه آن را توصیهنامه سادهای بدانیم. آیتالله خامنهای در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی تلاش میکنند با واژگان خاص معنا و نظام معنایی را از تمدن، غرب، اسلام، جوان، آینده و جاهلیت تثبیت و بازتولید کنند. بنابراین تحلیل گفتمانی ابزار مناسبی است برای اینکه لایههای پنهانی معنا را در این متن و محور جاهلیت مدرن رمزگشایی کنیم.
مسئله دیگر این است که در چهارچوب نظریهای که انتخاب کردیم، تحلیل گفتمانی را در کنار مؤلفههای اسلامی، یعنی گفتمان اسلامی و گفتمان سیاسی ـ تمدنی آیتالله خامنهای مورد توجه قرار میدهیم. محتوای گردآوریشده، یعنی متون گفتمان گردآوریشده بیانات رسمی آیتالله خامنهای در سالهای اخیر، بهویژه بعد از صدور بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی هستند، بهطور خاص بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی بهعنوان متن و بقیه آثار تفسیری و کتابها و گفتگوهای مربوط به تحلیل گفتمان و مرتبط با موضوع تمدن اسلامی و نقد غرب مورد توجهاند.
گفتمان جاهلیت مدرن
جاهلیت مدرن یکی از مفاهیمی است که در گفتمان معاصر انقلاب اسلامی معنا و مفهوم پرچالشی دارد. میتوانیم به این مفهوم در سطحی فراتر از توصیف فرهنگی یا انتقاد اجتماعی بپردازیم. مفهوم جاهلیت مدرن یک ساخت تمدنی دارد و در برابر نظام مدرن غربی شکل گرفته است. در این چهارچوب آیتالله خامنهای در تداوم منظومه فکری امام خمینی(ره) جاهلیت مدرن را صرفاً نه انحراف اخلاقی و فرهنگی، بلکه در مقام نظام معنایی و تمدنی رقیب اسلام ناب میدانند. این نظام معنایی و تمدنی از ساحت فردی تا کلانترین ساحتهای جهانی را در یک چهارچوب سکولار و مادیگرا سازمان میدهد و چنین نگاهی دارد. جهان پسامدرن مرزهای سنتی تمدنها را متزلزل کرده است.
تحلیل گفتمان انقلاب اسلامی درباره جاهلیت مدرن ظرفیت ممتازی دارد. به همین جهت نسبت دین و قدرت به ایمان و تمدن در غرب و اسلام را داریم. بهطوری که در بیانات مختلف آیتالله خامنهای آمده است، اگر بخواهیم از جاهلیت مدرن تعریفی ارائه دهیم، جاهلیت مدرن چیزی جز تجسم ساختاریافته طاغوتی نیست که در قرآن با استکبار فکری و رفتاری از آن یاد شده است. تعبیر صریح آیتالله خامنهای است که میتوانیم جاهلیتِ امروز را از گذشته خطرناکتر توصیف کنیم، زیرا آن ابزار، دانش، رسانه و سلاح دارد. با این نگاه و تعریفی که در اندیشه آیتالله خامنهای میتوانیم ارائه دهیم، باید بگوییم نقد جاهلیت مدرن صرفاً تحلیل اجتماعی غرب نیست. خودش فی نفسه پروژه گفتمانی است. به این معنا که برنامه و جریان فکری ـ معنایی سازمانیافته با هدف ساخت معنا، هویت، باور و رفتار در جامعه است. این بحث بر چه اساسی مطرح شده است؟ این برنامه و مؤلفههای آن را میتوان از دل متنها، سخنرانیها و نظام فکری آیتالله خامنهای استخراج و این پازل را تکمیل کرد.
میتوانیم بگوییم نقد جاهلیت مدرن پروژهای گفتمانی برای مواجهه تمدن اسلام با نظم غربی لحاظ شده است و چشمانداز بعثتگونهای دارد. در تعابیر آیتالله خامنهای بعثت بسیار حائز اهمیت است. میتوان بهنوعی بعثت پیامبرگونهای را برای انقلاب اسلامی لحاظ کرد.
در دهههای اخیر رشد تحلیلهای تمدنی را در فضای علوم انسانی و اسلامی شاهدیم. بیش از پیش ضرورت اینکه این گفتمانها را، بهویژه در منظومه فکری آیتالله خامنهای و در حوزه تمدنسازی دنبال کنیم، احساس میشود. مفاهیمی مثل نظام سلطه، مقابله نرم، سبک زندگی اسلامی، تمدن نوین اسلامی و خودباوری انقلابی عناصر بنیادین گفتمان فعال جمهوری اسلامی است. نمیشود این مفاهیم را با روشهای سنتی تحلیل محتوا یا توصیفهای پدیدارشناسانه بررسی کرد. تحلیل انتقادی که بتواند لایههای قدرت و ایدئولوژی را از متن بیانیهها و سخنرانیها استخراج کند نیاز است.
از یک طرف در میان مجموعه بیانات، بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی ـ که در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی صادر شد ـ نقطه عطفی در نظام گفتمانی آیتالله خامنهای بود که در متن آن نقد جاهلیت مدرن و تبیین تمدن اسلامی، نه در قالب گزارههای مفهومی، بلکه در مقام چهارچوب معنایی راهبردی برای آینده جهان اسلام ارائه شد.
از طرف دیگر همانطور که عرض کردم و لازم است تأکید کنم، مسئله جاهلیت در متون دینی و بهطور خاص در آموزههای قرآنی صرفاً مفهوم توصیفی نیست، بلکه همواره مفهومی هویتی بوده است. در قرآن کریم جاهلیت بهعنوان وضعیتی از غیبت عقل دینی و سلطه هوس، قبیله، قوم، حزب و امثال اینها یاد میشود. علت اینکه بر عقل دینی تأکید میکنیم این است که ما عقل دینی را که در گفتمان اسلامی است، در برابر عقل ابزاری و خودپندار قرار میدهیم. عقل ابزاری در تمدن غربی و مباحث مربوط به آن مطرح میشود.
در قرآن آیاتی داریم مثل «أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّه»[1] یا آیه «ظَنَّ الْجاهِلِیَّة»[2]. همه اینها با مفاهیمی مثل تحکم زورمدار، شهوات نفسانی، تحقیر دیگران و تحلیلهایی که در تفاسیر موجود هست و در چهارچوب رویکردی که لحاظ شده قابل پیوند است. بنابراین میتوانیم به وضوح نشان دهیم آیتالله خامنهای جاهلیت مدرن را دقیقاً در امتداد روح ضدتوحیدی جاهلیت آنها ارزیابی میکنند. امروزه جاهلیت مدرن چهره علمی، تکنولوژیک و رسانهای پیدا کرده است.
تحلیل گفتمان جاهلیت مدرن در منظومه فکری آیتالله خامنهای
با توجه به این مقدمات باید عرض کنم، مسئله اصلی این پژوهش تحلیل گفتمان جاهلیت مدرن در منظومه فکری آیتالله خامنهای است و تمرکز آن بر بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی بهعنوان سند راهبردی برای تمدنسازی اسلامی است. این تحقیق میخواهد به این پرسش پاسخ دهد که گفتمان آیتالله خامنهای درباره جاهلیت مدرن چگونه مؤلفههای هویتی، ایدئولوژیک و تمدنی غرب را نقد میکند و چه راهبردهایی برای عبور از آن و تحقق تمدن اسلامی ارائه میدهد.
چهارچوب نظریه پژوهش را سریع و فشرده عرض میکنم. پژوهش حاضر که سعی شده است مقاله آن بهصورت محدود و فشرده تدوین بشود، در چهارچوب نظریه تحلیل گفتمان انتقادی با تکیه بر مدل وِن دایک انجام شده است. این مدل با تحلیل سه لایهای از بیانات در سه سطح زبانشناختی، معنایی و ایدئولوژیک بررسی خود را انجام میدهد. تحلیلگر در این مدل تلاش میکند، به نشانههای زبانی، تضادهای معنایی، بازنماییهای هویتی، ساختارهای قدرت و جهتگیریهای گفتمان توجه و آنها را شناسایی کند. در کنار این چهارچوب که با مبنای رویکرد روشی پژوهش بوده است به مفاهیم معرفتی قرآنی مثل توحید و طاغوت که در سوره بقره آیه 257 مورد توجه است توجه میکند. مفاهیم دیگر مثل نور و ظلمات در سوره نور آیه 40 و عقل و هوای نفس در سوره جاثیه آیه 23 مطرح شدهاند. سعی کردیم ولایت الهی در برابر جاهلیت مدرن را در چهارچوب ایدئولوژیک گفتمان و بر پایه معارف اسلامی در حد وسعمان تفسیر کنیم.
در چهارچوبی که عرض شد، باز هم تأکید میکنم بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی متن گفتمانی است که کارکرد معنابخشی، سوژهسازی یا دیگرسازی دارد و میتواند تمدنسازی کند. این بیانیه متن راهبردی است و به تعبیر وِن دایک متون راهبردی محلی برای تمرکز ایدئولوژیها و تثبیت معنای متنی در چهارچوب نظامهای قدرت است.
این رویکرد تحلیلی از یک طرف به ما امکان میدهد با قدرت بالا تمدن غرب را بهعنوان جاهلیت مدرن در گفتمان آیتالله خامنهای ارزیابی کنیم و از طرف دیگر نشان دهیم چگونه این گفتمان بدیل معنای خودش، یعنی تمدن اسلامی را بر بنیاد مفاهیمی مثل ایمان، عقلانیت الهی، معنویت و عدالت و تعبیر زیبای آیتالله خامنهای مقاومت فعالانه بازسازی میکند.
نسبتشناسی جاهلیت مدرن و تمدن غرب
در ادامه خوب است بین جاهلیت مدرن و تمدن غرب نسبتشناسی کنیم. بالاخره نسبت این دو چیست؟ ما از جاهلیت مدرن صحبت میکنیم و بهطور مکرر از تعبیر تمدن غرب هم استفاده میکنیم. در اندیشه و منظومه فکری آیتالله خامنهای نسبت این دو اصطلاح چیست.
واقع این است که در گفتمان آیتالله خامنهای نسبت میان جاهلیت مدرن و تمدن غرب رابطه همپوشان و در عین حال نابرابر است. بدین معنا که هر جاهلیت مدرنی الزاماً به تمدن غربی تقلیلپذیر نیست، اما تمدن غرب در وضعیت فعلی خود میتواند مصداق بارز و عینی جاهلیت مدرن محسوب شود. از نظر آیتالله خامنهای جاهلیت مدرن یکسری مؤلفههایی دارد، مثل حذف خدا از زیست اجتماعی، تمرکز بر عقل ابزاری، سلطه جهانی، تحقیر انسان و اخلاق و ترویج بیمعنایی در زندگی. همه این مؤلفهها در ساخت تمدن غربی معاصر بهصورت سازمانیافته بروز و ظهور پیدا کردند. ایشان در یکی از سخنرانیهایشان تصریح میکنند که آن چیزی که امروز بهعنوان تمدن غربی شناخته میشود، به واقع تمدن جاهلی است، چون خدا در آن غایب است و همه چیز بر قدرت، لذت و ثروت استوار شده است.
این نگاه آیتالله خامنهای ناظر به تقابل بنیادین معرفتی میان تمدن اسلامی و تمدن غربی است. اگر بگوییم تمدن اسلامی بر توحید، معنا، فطرت و تعالی اخلاقی مبتنی است، تمدن غرب بر پایه اومانیسم، سکولاریسم، ماتریالیسم و نفعمحوری استوار شده است. در این منظومه فکری جاهلیت مدرن ماحصل و خروجی طغیان عقل خودبنیاد انسانی است که از بندگی خدا سر باز زده و اسیر طاغوتِ قدرت، ثروت و شهوت شده است. لذا این نسبتی است که میشود بین این دو برقرار کرد.
جاهلیت مدرن، تمدن تهدیدکننده بشریت
از منظر قرآن کریم جاهلیت صرفاً دوره تاریخی مربوط به پیش از اسلام نیست، بلکه از نگاه قرآن میتوانیم جاهلیت را وضعیت تمدنی و روانشناختی بدانیم که با نفی عقل الهی و پذیرش هوس و سلطه قبیلهای و طبقاتی تعریف میشود. آیات متعددی در قرآن کریم مثل آیه 154، سوره آلعمران «یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّه» یا در آیه «أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ» نشان میدهند جاهلیت یک نوع انحراف از حکمت و عدالت الهی است و منجر به سلطهگری، بیعدالتی، خودبرتربینی و جهل درونی میشود. با توجه به همین ریشهها و مبانی قرآنی و آموزههای قرآنی ـ اسلامی تمدن غرب، نه یک تمدن خنثی، بلکه یک تمدن تهدیدآفرین است که بر جوامع دیگر سلطهجویی میکند و میخواهد نظام ارزشی و معرفتی خودش را جهانی کند و سبک زندگیای را ترویج کند که با فطرت انسانی ناسازگار است. تعبیرشان این است که غرب با شعار عقلانیت دین را حذف کرد، با شعار علم معنویت را طرد کرد و با شعار آزادی فساد را نهادینه کرد.
در واقع اینجا جاهلیت مدرن را در مقام نظام تمدنی مسلط میبینیم که دارد ظاهر میشود، نه صرفاً مجموعهای از انحرافات فرهنگی. به عبارت دیگر جاهلیت مدرن در منظومه فکری آیتالله خامنهای ساختارمند است و منطق گفتمانی دارد و مبتنی بر تقابل با توحید است. این تحلیل با مفاهیم کلیدی در تحلیل گفتمان در نگرش ون دایک مطرح میشود، قابل تطبیق است. ون دایک در یکی از مقالات خود با عنوان Discourse and manipulation (گفتمان و دستکاری)، مفهوم دستکاری در گفتمان را بررسی میکند و آن را شکلی از سوء استفاده قدرتهای اجتماعی، کنترل ذهنی ـ شناختی و تعالی گفتمانی میداند. تحلیل برخاسته از منظومه فکری آیتالله خامنهای با این تعابیر دقیقاً هماهنگ است. گفتمانهای سلطهگر جهانی از طریق زبان، رسانه و آموزش مشروعیت خود را تثبیت میکنند و مقاومتها را سرکوب میسازند. آنچه که در گفتمان غربی با عناوینی مثل عقلانیت جهانشمول، توسعه جهانی و حقوق بشر بازنمایی میشود، بازتولید سلطه معرفتی و اقتصادی غرب بر جهان غیرغربی است.
با همه این مطالب و دورنمایی که عرض کردم، در این شرایط ممکن است افراد، جامعه و گروهها دچار یأس و ناامیدی شوند و فضا طوری ترسیم شود که الان جاهلیت مدرن با همه قدرتی که در دست دارد، از رسانه و سایر قدرتهایی که برای خودش ایجاد کرده و دنیا را در دست گرفته است، امیدی باقی نمیماند و جایی برای کار کردن ما نیست. ویژگی ممتاز اندیشه آیتالله خامنهای این است که معظم له در چنین فضایی افقهای بسیار زیبایی از امید، نشاط، حرکت، مقاومت فعال و امثال اینها را ترسیم میکنند. ایشان زاویه دید و مسیری را پیش روی مخاطب باز میکنند که امیدآفرین است و در افراد نشاط ایجاد میکند و برای حرکت انگیزه میدهد.
جاهلیت مدرن، فرصت بیداری اسلامی امت
بهطور خاص در این بحث، در برابر ترسیم آیتالله خامنهای درباره جاهلیت مدرن در مقام یک نظام تمدن مسلط، معظم له جاهلیت مدرن را بهمثابه فرصت بیداری امت اسلامی هم تحلیل میکنند، زیرا ساخت تمدننمایی غربی با شکستهای اخلاقی، بحرانهای هویتی، فروپاشی نهاد خانواده و فساد سیاسی که درگیر آن است، فینفسه موجب رشد گرایش به اسلام، عدالت و معنویت بین ملتها شده است. در منطق گفتمانی امامین انقلاب، امام خمینی(ره) و آیتالله خامنهای، میتوانیم ملتها را با مستضعفان جهان یکی بدانیم. به همین دلیل تمدن اسلامی نهتنها پاسخ سلبی به تمدن غربی است، بلکه خودش بدیل ایجابی است که بر پایه ایمان، عقلانیت الهی، عدالت و کرامت انسانی و پیشرفت تعریف میشود. بنابراین میتوانیم بگوییم نسبت جاهلیت مدرن با تمدن غرب بهگونهای است که همزمان ضمن افشاگری اسبابی میشود که بدیل آن، تمدن اسلامی، شکل بگیرد.
مؤلفههای گفتمان جاهلیت مدرن در اندیشه آیتالله خامنهای
نکته خیلی مهمی که در تکمیل این بحث باید مورد توجه قرار بگیرد، مؤلفههای گفتمان جاهلیت مدرن در اندیشه آیتالله خامنهای است. وارد بحث مبسوط و ذکر نمونهها در بیانات معظم له نمیشوم و صرفاً به آنها اشاره میکنم. نمونههایی از این مؤلفهها عقل ابزاری و سلطهمحوری است که ریشه قرآنی آن «یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّه» است. مؤلفه دیگر حذف دین از عرصه عمومی است که به دنبال غلبه دادن ایدئولوژی سکولار با ابزارهای نرم سلطه است. جنگ روایتها و تهاجم فرهنگی از دیگر مؤلفههاست که با دیدگاههای تحلیلی فوکو قابل تطبیق است. قدرت را نه فقط در سطح سیاست، بلکه در سطح دانش، زبان و روایتها میشود تحلیل کرد. مؤلفه بعدی فروپاشی اخلاق در نظم جهانی است. در این جهت آیتالله خامنهای به فروپاشی اخلاق در نظام بینالمللی غربی اشاره میکنند.
در تحلیل گفتمانی که بهطور مستقیم در متن بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی انجام شد، یکسری بازتاب عناصر جاهلیت مدرن را در متن بیانیه میبینیم. وقتی از گفتمان جاهلیت مدرن بهعنوان وضعیت غالب تمدن غرب صحبت میکنیم، باید از عناصر گفتمان هم صحبت کنیم. واژگان گفتمانساز که در ساختار جاهلیت مدرن در این نظام معنایی در اندیشه آیتالله خامنهای قابل ردیابی است، تمدن مادی، استکبار، فساد، ظلم، نژادپرستی، جنگطلبی، سلطهگری، فروپاشی اخلاقی، نظامهای سلطه، دنیاطلبی، خودباختگی و مانند اینهاست. هر کدام از این اصطلاحات بار معنایی سلبی، ایدئولوژیک و کاملاً انتقادی نسبت به وضعیت تمدنی غرب دارند. این واژگان مطابق سطح اول تحلیل ون دایک ـ که تحلیل زبان و واژگان است ـ به ساخت گفتمان مقاومت و تمایز نوبنیادین این گفتمان با گفتمان غربی کمک میکنند.
نکته دوم ساختار تقابلی است که بین گفتمان اسلامی و گفتمان جاهلیت وجود دارد. در جاهلیت مدرن بحث سلطهطلبی و تبعیض نژادی در مقابل تمدن نوین اسلامی، عدالت مطرح است. جاهلیت مدرن علم بدون اخلاق و معنویت و تمدن نوین اسلامی علم نافع، متعهد و الهی است. در جاهلیت مدرن سبک زندگی مصرفزده و در تمدن نوین اسلامی سبک زندگی الهی و سادهزیستی مطرح است. جاهلیت مدرن تحقیر ملتها و تمدن نوین اسلامی عزت ملی و استقلال است. در واقع این تقابلها شاکله معنایی و ارزشی را میسازند. میتوان در این چهارچوب بر اساس تحلیل ون دایک سطح دوم تحلیل گفتمان معنایی ـ مفهومی را ردیابی کرد.
نکته بعدی ساختار هشدار و تذکر است که از نظر زبانی قابل توجه است. آیتالله خامنهای در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی از استراتژی هشدار و اِنذار تمدنی بهره میبرند و عباراتی را به کار میبرند؛ مثل دنیا وارد پیچ تاریخی بزرگی شده؛ تمدن مادی شکست خورده، نظم جهانی در حال فروپاشی است. اینها نشان میدهند بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی صرفاً وضع موجود را توصیف نمیکند. این بیانیه دنبال این است به مخاطب توجه بدهد متوجه جایگاه و نقشی که میتواند بیافریند باشد و تلاش کند تمدنی را در برابر تمدن جاهلیت مدرن بازسازی کند. در این بحثها طی فرآیند سوژهسازی به جوان مؤمن و انقلابی تأکید میکند نقشآفرینی کند. در این راستا آیتالله خامنهای در بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی یکسری راهبردهایی را مطرح میکنند که مبتنی بر موضوعات مختلفی همچون علم، پژوهش، تولید علم اسلامی، عبور از وابستگی علم و تمدن غرب، معنویت و اخلاق، بازگشت به فطرت توحیدی، اقتصاد مقاومتی، ساخت اقتصاد غیروابسته و مقاوم در برابر سلطه و عدالت، مقابله با بیاخلاقی جهانی، مبارزه با فساد برای ایجاد نظام عادلانه درونزا، تأکید بر استقلال و آزادی برای حفظ هویت ملی و دینی، عزت ملی و روابط خارجی در چهارچوب تعامل فعال و با حفظ اقتدار، سبک زندگی اسلامی برای بازسازی روابط انسانی، خانواده، مصرف و رسانه هستند. هر کدام از اینها پاسخ ایجابی به وجوهی از جاهلیت مدرن هستند. در همه اینها جوان مؤمن و انقلابی سوژه محوری تمدنسازی معرفی میشود. این جوان کسی است که همزمان حامل ایمان، عقلانیت، مسئولیت و تحولخواهی است. بر اساس تحلیل گفتمان چنین جوانی در مقابل سوژه جوان غربزده، منفعل و بیهویت است. آیتالله خامنهای تأکید میکنند که جوان مؤمن انقلابی پرچمدار جهاد علمی، عدالتخواهی و سبک زندگی اسلامی است.
جمعبندی
گفتمان جاهلیت مدرن در اندیشه آیتالله خامنهای بازتاب مواجهه بنیادی با تمدن غرب است که نه بر پایه نفی صِرف، بلکه با تکیه بر بدیلسازی مفهومی تاریخی و تمدنی استوار است. این گفتمان قادر است چهارچوب نظریه انقلاب اسلامی را از سطح سیاست داخلی و مقاومت منطقهای به افق تمدنی جهانی ارتقا دهد. در این مسیر بیانیه گام دوم انقلاب اسلامی میتواند بهعنوان سند محوری این خیزش معرفتی و تمدنی لحاظ بشود.
دکتر محسن فریادرس
نوآوریهای آیتالله خامنهای در حوزه معنا و ترجمه برخی از مفاهیم مقاومتساز قرآن
مطلع سخن
اگر کسی به اندیشه و منظومه فکری آیتالله خامنهای اشراف داشته باشد، بهوضوح و بهجدّ میبیند که ایشان درباره معنای مفردات قرآن و ترجمههای قرآن دغدغه زیادی دارند. اگر بخواهیم فهرستی از آنها را بیان کنیم که ایشان به چه واژههایی توجه میکردند فهرست بلندبالایی میشود. لکن ناظر به بحث مقاومت با توجه به ابتلایی که در زمان حاضر وجود دارد واژگان متکثر و بسیاری را میبینیم که ایشان مورد توجه قرار دادهاند. چنانچه بخواهیم به همه آنها توجه کنیم از حوصله این جلسه خارج است. در رساله دکتریام به این مسئله پرداختم و در حد وسعم برخی از این مفاهیم را بررسی کردم. علاقهمندان میتوانند به آن مراجعه کنند. در این جلسه تمرکزم بر دو واژه است.
رُکون
یکی از واژههایی که در بیانات آیتالله خامنهای به انحای مختلف بسیار مورد توجه قرار گرفته واژه رُکون است. عبارت قرآنی آن به این صورت است که خداوند متعال میفرماید: «وَ لَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَ مَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ»[3]. خداوند میفرماید: نسبت به ظالمان رکون پیدا نکنید.
درباره اینکه رکون به چه معناست، در میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد. برخی از مفسران میگویند اینجا منظور اعتماد است. یعنی خداوند فرموده است به ظالمان اعتماد نکنید. نظر بعضی دیگر از مفسران این است که خداوند در این آیه تأکید کرده است به سمت ظالمان گرایش پیدا نکنید. گروه سوم از مفسران که نظر آیتالله خامنهای نیز اینجا ذکر شده است، بحث ترکیب این دو را مطرح میکنند، یعنی رکون هم بحث اعتماد است و هم گرایش. اگر معنای اعتماد را در نظر بگیریم که مفسران بزرگ و بنامی مثل قُرطُبی و سید قطب این معنی را گرفتند، به این معناست که اینطور نباشد که منبع اتکا و تکیهگاهتان ظالمها باشند. این تعریف آن است. اما به لحاظ ماهیت رابطه و سطح وابستگی اینجا بحث کاملاً عملی است. یعنی وقتی کسی میگوید منظور از رکون اعتماد است، حرفش این است که بهصورت عملی به آن سمت حرکت نکنید.
پیامد روشن این مسئله این است که وقتی خداوند میفرماید رکون پیدا نکنید، قول و وعده ظالمان را نپذیرید. شدت آسیبی که برای جامعه ایجاد میکند این است که جامعه دچار فریبخوردگی میشود. کما اینکه در قضیه برجام و اعتمادی که وجود داشت و فضاهایی را که از آن سمت به وجود آمد و فریبهایی را که خوردیم دیدیم.
لکن وقتی میگوییم رکون فقط به معنای گرایش لحاظ شود، تعریف اینطور میشود که عدهای به سمت ظالم رغبت پیدا میکنند. خداوند اینها را منع میکند و میفرماید به سمت ظالمان رغبت نداشته باشید و به سوی آنها حرکت نکنید. در بحث گرایش نظاممندی و رفتار آگاهانه چندان مطرح نیست. اینجا بحث این است که دل، احساسات و عاطفهتان به سمت ظالمان است. لذا اینجا سطح گرایش و وابستگی کاملاً عاطفی است. پیامدش این است که نه اینکه فرد به آن سمت میرود، بلکه شدت آسیبش زمینهساز نفوذ است و نفوذ دشمن را در ساختارهای جامعه تسهیل میکند.
رکون در برخی کتابهای مفردات
وقتی معنی سوم را که اعتماد همراه با گرایش است و آیتالله خامنهای به آن تمرکز میکند، لحاظ میکنیم، دیگر رغبتِ صِرف و تکیهگاه صرف نیست، بلکه شما تکیهگاه آگاهانه و میل دلی دارید. اینجا گرایش به سمت ظالمان کاملاً آگاهانه است. در این صورت سطح وابستگی و ماهیت رابطه عاطفی و فکری است. یعنی عملاً یک فرد غربزده کامل میشوید. پیامد آن همکاری فعالانه، نفوذ و اساساً دخالت دشمن است. شدت آسیبش هم بسیار زیاد است. طوری که استقلال یک جامعه را زیر سؤال میبرد. یعنی هم دین را تضعیف میکند و هم اداره جامعه را تحتالشعاع قرار میدهد.
اگر بخواهیم یکی از این معانی را انتخاب کنیم و بگوییم کدام یک از اینها درست هستند، با بررسیهایی که انجام دادم و در ادامه ذکر میکنم نظر سوم بهترین نظریه است، زیرا با سیاق و ظهور آیه جور درمیآید و با قرائنی که در کنار آیه هست هماهنگ است. حتی میبینیم در کتابهای لغت هم این فضا متصور است. مثلاً وقتی به «العین» کهنترین کتاب لغت مراجعه میکنید، رکون را میل همراه با اطمینان معنا میکند. یعنی اعتماد به طرف مقابل.
«مفردات راغب»[4] که یکی از کتابهای مهم در زمینه مفرداتپژوهی قرآنی است، دقیقاً این واژه را به این صورت معنا میکند که رکون میل همراه با اعتماد به طرف مقابل است.
در این آیه خداوند میفرماید: «وَ لَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا». اینجا رکون با «إِلَی» ذکر شده است. با «عَلَی» ذکر نشده است. این خیلی مهم است. اینجا بحث سر جهت است و دارد جهت را نشان میدهد. یعنی میل به سمت ظالمان است، ولی اگر «عَلَی» ـ که به معنی بر است ـ بود، اعتمادِ صرف لحاظ میشد.
از طرف دیگر قرآن نازل شده از سوی خدای حکیم است. وقتی خدای حکیم در جایی واژهای را ذکر میکند، مثلاً در اینجا واژه رکون را ذکر کرده، قطعاً نسبت به جایی که واژه اطمینان را استفاده کرده یا جایی که واژه میل را به کار برده است، اراده دیگری دارد. در قرآن هر دوی اینها را داریم. لذا اینجا باید تفاوتی با جاهای دیگر داشته باشد.
رکون در اندیشه آیتالله خامنهای
مواردی که آیتالله خامنهای درباره رکون ذکر میکنند در محافل انس با قرآن است. یعنی پیام دارد. ایشان در سال 1398 در محفل انس با قرآن میفرماید: اینکه قرآن به ما میفرماید: «وَ لَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ» به ظالم اعتماد نکنید، این همان گرفتاری امروز مردم دنیاست. اعتماد میکنند، پدرشان درمیآید. این همان بحثی است که استقلال یک جامعه را زیر سؤال میبرد. وقتی اعتماد همراه با گرایش داشته باشید، یعنی کاملاً به آن سمت میل داشته باشید، خروجیاش چنین میشود.
آیتالله خامنهای در جای دیگر میفرمایند: به کسی که ستمگر است، رکون نکنید. به ظالم اعتماد نکنید، گرایش نداشته باشید. ایشان صریحاً در جای دیگر شفاف بیان میکند و میفرماید: رکون یعنی میل پیدا کردن و گرایش پیدا کردن و اعتماد کردن به طرف مقابل. به آدم ظالم اعتماد نکنید. این بیان صریح آیتالله خامنهای است.
معظم له در سال 1374 در آغاز درس خارج فقهشان بحث رکون را مطرح کردند که رکون به چه معناست. ایشان آنجا ترجمه را ارائه میدهند. اگر بخواهیم ترجمه را ذکر کنیم، ترجمه قدری نامأنوس میشود و روان نیست که بگوییم اعتماد همراه با گرایش نکنید. اگر به ترجمههای قرآن مراجعه کنید میبینید این دو را ذکر کردند.
متأسفانه در جایی زبان فارسی این ظرفیت را ندارد که بتوانیم مفهومی را با یک معنا از یک زبان به زبان دیگر منتقل کنیم. باید این کار را با چند معنا انجام دهیم. در این خصوص آیتالله خامنهای مفهوم، معنا و ترجمهای را ارائه میدهند که بسیار دقیق و بهجاست. لذا میبینیم آیتالله مشکینی هم بر این زمینه تمرکز میکند و همین واژه را استفاده میکند.
آیتالله خامنهای میفرماید: «رکون به معنی میل قلبی و تکیه روحی است.» تا اینجا همان معنی است که سابقاً ذکر کردم. «که اگر بخواهیم آن را به فارسی امروز ترجمه کنیم، به نظر میرسد که معنای «دل دادن» مناسبتر باشد.»
وقتی به کتاب فرهنگ لغت دهخدا مراجعه میکنیم، از دل دادن دو معنا اراده میشود. یکی عاشق شدن است. اگر کسی به دیگری عشق داشته باشد، طبیعتاً به او اعتماد میکند. دومی الفت گرفتن است. یعنی آمیختن با اوست. این هم باعث گرایش میشود. بنابراین دو معنی که آیتالله خامنهای ذکر میکند دقیقاً در مفهوم دل دادن و دل سپردن وجود دارد. معظم له در «وَ لَا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا» معنای اعتماد همراه با گرایش را ذکر کرده است. مفسران بنامی مثل شیخ طوسی، فخر رازی و حتی علامه طباطبایی به این توجه دارند. ایشان در حوزه ترجمه نوآوری خیلی جذابی میکند و رکون را دل دادن و دل سپردن معنا میکند.
شدت نسبت به کفار
بحث دیگر در آیه دیگر شدت نسبت به کفار است. اساساً یکی از اصول اسلامی که تعبیر آیتالله خامنهای است، آیه 29 سوره مبارکه فتح است. «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ». اینکه با مؤمنان جامعه چه رابطهای داشته باشیم و چگونه با آنها رفتار کنیم و با کفار چه رابطهای داشته باشیم و برخوردمان با آنها چگونه باشد، در این آیه ذکر شده است. بحثی که در این آیه مطرح شده شدت است. وقتی درباره این آیه به آرای مفسران مراجعه میکنیم، بعضاً نظرات عجیب و غریبی را میبینیم. ابن آشوب، مفسر بنام اهل تسنن، معنایی از شدت ذکر میکند که ما باید در جنگ عداوت و قساوت داشته باشیم. «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ» مربوط به دوره جنگ است. اول تأکید میکند. بعد میگوید منظور این است که در جنگ عداوت و قساوت داشته باشید.
آیتالله خامنهای در لابلای بیاناتشان درباره این آیه این نگاه را نقد میکنند و میفرمایند: اصلاً قطعاً به معنی حرکت ظالمانه نیست. موارد دیگر از این سنخ هستند.
آیتالله خامنهای در تفسیر سوره برائت، صفحه 669 نگاهی دارند و آنجا دقیقاً راجع به این موضوع بحث میکنند. در آیه 123 سوره برائت «وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَه»، چنین تعبیری داریم که کفار باید در شما غلظت ببینند. غلظت در این آیه چیست؟ برخی از مفسران میگویند منظور از غلظت در این آیه عداوت و قساوت و مانند اینهاست، اما آیتالله خامنهای میفرمایند: در قرآن و اسلام توصیه به سنگدلی نداریم، چون دستور دیگر آیات و زندگی خود پیامبر(ص) نشان میدهد که باید با کفار خوشرویی، خوشرفتاری، محبت و عاطفه داشته باشید. در آیه «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجَارَکَ فَأَجِرْهُ»[5] اگر یکی از مشرکین پیش شما آمد و سؤالی داشت و چیزی از شما خواست، به او اجازه بده. «حَتَّى یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّهِ» تا کلام خدا را بشنود. «ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ» سپس با امنیت به خانهاش برگردد. بنابراین اینکه به عداوت و قساوت معنا کنیم، جایی ندارد.
عده دیگری از مفسران معنی دیگری را هم ارائه میدهند. آیتالله سید محمدحسین فضلالله، مفسر شیعی، میگوید: حالتی مثل سرسختی است، ولی مربوط به میدان جنگ است.
اینجا آیتالله خامنهای دو نوآوری جذاب را ارائه میدهند. یکی اینکه قلمروی بحث را گسترش میدهند و آن را در مسئله جنگ منحصر نمیکنند. ما نظریه مفهوم و مصداق داریم که از آیهای مفهوم را میگیریم و مصداقهای مختلفی در جاهای گوناگون به آن میدهیم. درست است درباره جنگ ورودی دارد، اما اینطور نیست که آن را در مسئله جنگ منحصر کنیم. میتوانیم مفهوم را برداشت کنیم و در جای دیگری لحاظ کنیم. کما اینکه آیتالله مکارم شیرازی در آیه «وَ لْیَجِدُوا فِیکُمْ غِلْظَه» برداشت لطیف توسعه معنایی واژه دارد.
آیتالله خامنهای معنایی که از شدت ارائه میدهند استحکام مطلق است. «أَشِدَّاءُ» یعنی با استحکام مطلق. توضیحات زیادی دارد که از آن عبور میکنم. در ادامه میفرمایند: «استحکام یک وقت در میدان جنگ است، یک جور بروز میکند؛ یک وقت در میدان گفتگوی با دشمن است، یک جور بروز میکند. شما ببینید پیغمبر در جنگهای خود، آنجایی که لازم بود با طرف خود و دشمن خود حرف بزند، چه جوری حرف میزند. سر تا پای نقشه پیغمبر(ص) استحکام است؛ استوار، یک ذره خلل نیست.»
ایشان در جای دیگر راجع به معنای استحکام مواردی را بحث میکنند. البته در جای دیگری تأکید میکنند استحکام به معنی سرسختی است. یعنی دشمن در شما سرسختی ببیند. واقع امر این است که سرسختی و استحکام در ترجمه نامأنوس است و منِ مخاطب نمیفهمم یعنی چه. لذا ایشان درباره استحکام میفرمایند: «یعنی این خاکریز نباید شل و نرم باشد. این دیوار نباید رخنه داشته باشد.» آیتالله خامنهای استناد قرآنی میآورند و میفرمایند: خداوند در قرآن در مورد آهن میفرماید: «فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ»[6]. یعنی در آن شدتی وجود دارد. ایشان تعبیر جذابتری میآورند و اشاره میکنند. شدید یعنی سخت، سخت یعنی نفوذناپذیر. هر چیزی سخت باشد، وقتی با جسم دیگری اصطکاک میکند در آن جسم اثر هم میگذارد. معنایی که آیتالله خامنهای از شدت ارائه میدهند نفوذناپذیری و اثرگذاری است. نگذارید دشمن در شما و جامعه شما نفوذ پیدا کند، جدای از اینکه نباید بگذارید دشمن نفوذ کند، باید روی او اثر بگذارید. دوام کفر را از او بگیرید. بنابراین آیتالله خامنهای در حوزه ترجمه این واژه نگاه نو و جذاب میآورند. به این صورت که نفوذناپذیر و اثرگذار باشید، یعنی هم سلبی و هم ایجابی.
جمعبندی
بیانات آیتالله خامنهای درباره ترجمه واژگان مقاومتساز بسیار متکثرند و اگر بخواهیم آنها را بیان کنیم، خیلی زمانبر میشود. دو مورد را ذکر کردم. یکی رکون به معنای دل ندادن است و دیگری شدت در برابر آنهاست که به معنی نفوذناپذیری و اثرگذاری است. اینطور نباشد که منفعل باشیم. درست است که بگوییم نگذاشتیم دشمن نفوذ کند. پس کار تمام شد. نه! روی آنها اثر بگذارید، چون خصوصیت آهن همین است. خداوند در قرآن در مورد آهن میفرماید: «فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ». پس وقتی آهن شدت دارد میتواند اثرگذاری کند. ما هم باید اینطوری باشیم. آیتالله خامنهای میفرمایند: همه ما اینجور باشیم. «أَشِدَّاء» باشیم، اما شدید بودن و اثرگذار بودن لزوماً به معنای دعواگر بودن و پرخاشگر بودن نیست، بلکه اجازه ندهید تفکری که او دارد استقرار پیدا کند.
دکتر رامین طیارینژاد
استعمارزدایی از مفاهیم قرآنی؛ بازخوانی هشدارهای آیتالله خامنهای درباره نقش جریانهای استعماری در تحریف مفاهیم قرآن
مقدمه
روز 24 اردیبهشت را که مصادف با لغو امتیاز تنباکو به فتوای آیتالله میرزای شیرازی است، گرامی میدارم. این واقعه بیارتباط با کلیت بحث ما، استعمار غرب نیست.
دو نکته خیلی کوتاه راجع به عنوان بحثم عرض میکنم و وارد بحث میشوم. صحبت از استعمارزدایی از مفاهیم قرآن بیانگر این ادعاست که استعمار در برههای از تاریخ به مفاهیم کلیدی قرآن دستبرد زده است. اگر استعمار را با نگاه دقیق بنگریم ورود استعمار فقط به حوزه اقتصاد، فرهنگ و سیاست نیست، بلکه استعمار نفوذ سیستماتیک و ساختارمندی دارد. وقتی وارد کشورهای هدف میشود میتواند با نفوذ ساختارمندش تمام اجزای جامعه اسلامی را تحت تأثیر قرار بدهد. زیرساختهای جامعه که برای استعمار بسیار مهم است و مبنای دستدرازی استعمار به سایر عرصههای جامعه مثل عرصههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است، ساختار شناختی آن جامعه است. جوامع هدف، از جمله جامعه ایرانی و بهطور کلانتر جهان اسلام از این دستبرد شناختی که استعمار غرب به جهان اسلام زده مصون نمانده است.
نکته دوم راجع به عنوان این است که وقتی از تحریف قرآن یا تحریف مفاهیم قرآنی صحبت میکنیم، بهخصوص اساتید و پژوهشگرانی که در حوزه الهیات و قرآن و حدیث ورود دارند معمولاً درگیریهای میان فرقهای در جهان اسلام و تاریخ قرآن یا جمعآوری و تدوین قرآن به ذهنشان میآید. از تحریف قرآن چنین کلیشهای در ذهن داریم، اما اینکه یکی از نقاط تمرکز استعمار غرب روی تحریف مفاهیم قرآن بود تقریباً با ذهن ما ناآشناست و ادعای نویی محسوب میشود.
در عنوان بحثم دو ادعا مطرح است. یکی اینکه استعمار ساختار جامعه ایران را در طول تاریخ مورد هدف قرار داده است. در کانون این ساختارشناختی اصلیترین منبع شناخت، یعنی قرآن کریم مد نظر استعمار قرار گرفته است. دوم اینکه تحریف قرآن دامنه گستردهتری از تاریخ قرآن و تاریخ اسلام دارد. در دایره تحریف قرآن باید استعمار را هم گنجاند. بحثم را در سه عنوان بهصورت خلاصه تقدیم میکنم. اول اینکه سابقهای از تفسیر اجتماعی را عرض میکنم.
پیشینه تفسیر اجتماعی
مخاطبان مطلعند سابقه تفسیر اجتماعی قرآن هر چند از روایات ائمه شیعه(ع) قابل رهگیری است، اما بهطور شناسنامهدار جریان تفسیر اجتماعی معاصر به حدود دو قرن پیش، یعنی 170، 180 سال قبل، برمیگردد. در آن زمان فعالیتهای سید جمالالدین اسدآبادی و بانگ بازگشت به قرآن توسط ایشان و خوانشی که ایشان از قرآن ارائه میداد، حاکی از این بود که قرآن باید محور ترقی امت اسلامی قرار بگیرد. مبدأ تفسیر اجتماعی را از اینجا بهصورت رسمی سراغ داریم. بعد شاگردان ایشان مثل محمد عبده این خط تفسیر اجتماعی را امتداد دادند. در جهان تشیع و ایران تفسیر اجتماعی را بیشتر با «تفسیر المیزان» اثر علامه طباطبایی میشناسیم.
ویژگیهای تفسیر آیتالله خامنهای
راجع به نوع تفسیر آیتالله خامنهای نکتهای را عرض میکنم. هر چند تفسیر ایشان یک قِسم از تفسیر اجتماعی محسوب میشود، اما معظم له رویکردی دارد که سایر تفاسیر چنین رویکردی ندارند یا بهصورت ضعیف دارند. صبغه و رویکرد تفسیری آیتالله خامنهای یک نوع تفسیر مبارزاتی و انقلابی قلمداد میشود که این فراتر از تفسیر اجتماعی است. برپایی جلسات تفسیر آیتالله خامنهای با خصوصیات منحصر به فرد تفسیر ایشان ـ که مجال گفتنش اینجا نیست ـ در سال 1343 آغاز شد. رویکرد مبارزاتی ایشان از این سال با تفسیر قرآن شروع شد. هر چند درس رسمی تفسیر معظم له در سال 1347 برگزار شد، اما از سال 1343 ایشان بحث قرآن را در بستر مبارزاتی و انقلابی مطرح کردند.
از کجا این ادعا را میکنم که تفسیر آیتالله خامنهای فقط تفسیر اجتماعی نیست، بلکه هدفگذاری مبارزاتی داشت و معظم له مقصود و هدف مبارزاتی از برگزاری جلسات تفسیر داشتند؟ با دو قرینه عرض میکنم. یکی اینکه نوع جلسات تفسیر و مضامین تفسیری ایشان کاملاً نشان میدهد معظم له تفسیر را در بستر مبارزاتی پیش میبردند. در تفسیر آیتالله خامنهای علاوه بر اینکه پایههای فکری و اندیشه اسلامی از خلال آیات قرآنی استخراج میشد و به تعمیق بنیانهای اندیشه مبارزه و براندازی حکومت طاغوت میانجامید، کسانی که در تفسیر و جلسات تفسیر ایشان شرکت میکردند، بهصورت طبیعی به این نقطه میرسیدند که باید حکومتی بر پایه اسلام و معارف دین در کشور ایجاد شود و حکومت غیردینی نباید دوام پیدا کند. این برداشت مخاطب نشان میدهد تفسیر آیتالله خامنهای کاملاً سوگیری مبارزاتی داشته است.
نکته دیگر تصریح مفسّر است. آیتالله خامنهای میفرمایند: «در سالهای میانه 50 و 53 فعالیتهای حاد اسلامی و مبارزات پنهانی و نیز مبارزات پایهای انقلابی در مشهد بر محور تلاشهایی دور میزد که در سه مسجد کرامت، امام حسن(ع) و میرزاجعفر انجام میشد. مهمترین کلاسهای عمومی و درسهای تفسیر من در این سه مسجد تشکیل میشد و هزاران نفر را در هر هفته با تفکر انقلابی اسلام آشنا میکرد.»
ایشان روشن و صریح تفسیرشان را در بستر مبارزات پنهانی انقلابی مطرح میکنند. بنابراین باید راجع به تفسیر معظم له این مورد را در نظر داشته باشیم که تفسیر ایشان غیر از رویکرد اجتماعی مرسوم سوگیری مبارزاتی داشته است.
قرآنمحوری دستگاه فکری آیتالله خامنهای
نکته مهم درباره تفسیر آیتالله خامنهای این است که در آن زمان مباحث فکری اسلام عمدتاً با رویکرد کلامی، فلسفی یا عرفانی تحلیل و عرضه میشد، معظم له تصمیم گرفتند قرآن را محور دستگاه فکری خودشان قرار بدهند. این تصمیم که باید قرآنمحور پیش رفت، دلایل و منطقی دارد که مجال ذکر آن اینجا نیست و مجال دیگری را میطلبد، اما سه ضلع این منطق را خلاصه عرض میکنم.
ضلع اول اینکه آیتالله خامنهای اساساً قرآنشناخت است. نوع شناختی که ایشان از قرآن و ماهیت علم قرآنی داشتند، ایشان را سوق داد به سمت اینکه قرآن کریم محور دستگاه فکری قرار بگیرد. ضلع دوم این منطق خلاءها و نقایص دستگاههای فکری فلسفی و کلامی است. ضلع سوم قرآنستیزی جریانات داخلی و استعمار است. این سه مؤلفه موجب شدند آیتالله خامنهای قرآن را محور مبارزات و دستگاه فکریشان قرار دهند. بنابراین معلوم میشود بستر تفسیر آیتالله خامنهای فراتر از تفسیر اجتماعی و سیاسی بوده، بلکه بستر مبارزاتی و انقلابی هم بوده است و باید سوگیری مبارزاتی را در تفسیر ایشان در نظر بگیریم. این بحث جمعبندی عنوان اول بنده و نوع نگاهی است که باید به تفسیر ایشان و تاریخ تفسیر معظم له داشته باشیم و رویکرد مبارزاتی ایشان را در تفسیر لحاظ کنیم.
ویژگی روش تفسیری آیتالله خامنهای
نکته دوم ناظر به شیوه خاصی از روش تفسیری آیتالله خامنهای است. اینجا نمیخواهم به روش تفسیری ایشان بپردازم. اساساً این مقال جای بحث آن نیست. فقط به یکی از خصوصیات روش تفسیری معظم له اشاره میکنم که بتوانم ادعایی را که در عنوان مطرح شد تا حدودی اثبات کنم.
روش تفسیری آیتالله خامنهای خصوصیاتی دارد که برخی از آنها واقعاً منحصر به فرد هستند و نیاز است در جلسه مستقلی راجع به آنها بحث کرد.
یکی از خصوصیات عام روش تفسیری آیتالله خامنهای که با سایر مفسرین مشترک است، تمرکز ویژه بر مفاهیم کلیدی قرآن و بازخوانی انتقادی آن مفاهیم است. نگرشی که معظم له به مفاهیم دارند و توجه به مفاهیم کلیدی قرآن را در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» و تفاسیری که از ایشان منتشر شده است، مثل تفسیر سوره برائت، سوره مجادله، سوره تغابن و سایر تفاسیر ایشان به وفور مییابید.
اما ایشان تفاوتی در نوع ورود به مفاهیم قرآن و بازخوانی مفاهیم قرآن با سایر مفسرین دارند. به این معنا که ایشان در اصل توجه به مفاهیم کلیدی قرآن با سایر مفسران مشترک هستند، اما در حکمت ورود و نوع ورودشان به مفاهیم کلیدی قرآن یکسری تفاوتهایی با سایر مفسرین دارند. خاستگاه این تفاوت رویکرد مبارزاتی ایشان در تفسیر است. این نکته خیلی مهمی است.
قرائن نشان میدهند آیتالله خامنهای بر این باور بودهاند که مفاهیم کلیدی قرآن که در جامعه اسلامی رسوخ پیدا کرده بودند و این مفاهیم در ذهنیت مسلمین وجود داشتند، توسط دو جریان مورد انحراف معنایی و تحریف معنوی قرار گرفتند. یکی جریان قدرت داخلی در جهان اسلام و دیگری جریان خارجی که تحت راهنمایی استعمار غرب بوده است. یعنی دست استعمار غرب و برخی جریانات قدرت داخلی در انحراف معنایی بسیاری از مفاهیم کلیدی قرآن نقش داشته است. این یک ادعای تاریخی و قابل بحث و تحلیل است.
اینجا استنادات را ذکر نمیکنم. فقط ادعاها را مطرح میکنم. استنادات باید در جای خودشان طی یک مقاله علمی ارائه بشوند. آیتالله خامنهای معتقدند دست قدرت داخلی و استعمار خارجی تلاش کردند برخی از مفاهیم کلیدی قرآن را که واجد سه خصوصیت هستند، از اصل معنایی خودشان خارج کنند. این سه خصوصیت عبارتند از:
1ـ مفاهیمی که کاشف از اسلام اجتماعی و سیاسی بودند.
2ـ مفاهیمی که عامل حرکت و تلاش در مسلمین بودند.
3ـ مفاهیمی که جامعیت و نظاممند بودن اسلام را منتقل میکردند.
معظم له معتقدند مفاهیم قرآنی که این سه خصوصیت را داشتند مورد دستبرد جریانات قدرت داخلی و استعمار خارجی قرار گرفتند.
راجع به این ادعا که اساساً استعمار ورود این شکلی به ساختار ذهنی و شناختی جامعه اسلامی داشته است، دو بیان صریح از امام خمینی(ره) و آیتالله خامنهای میآورم.
امام خمینی(ره) در 29 اسفند سال 1341 در مسجد اعظم قم هشدار میدهند و میفرمایند: آیا در شرایطی که استعمار قرآن مسلمانها را تحریف میکند، ما ساکت باشیم؟
از این سری صحبتها زیاد است. من همین بیان را که صریح بود عرض کردم. حضرت امام(ره) صریحاً بحث تحریف قرآن را به استعمار نسبت میدهند.
آیتالله خامنهای در 16 خرداد سال 1370 در دیدار با جمعی از قاریان قرآن میفرمایند: «بعضی از مفاهیم قرآنی وجود دارد که دست استعمار سعی کرده است ماها را از آنها دور نگه بدارد.» بعد ایشان چند مثال میزند. «ما را از جهاد دور نگه داشتند. ما را از این که کفار نباید بر مسلمین مسلط باشند، دور نگه داشتند. ما را از آیاتی که وحدت مسلمین در آنها هست، دور نگه داشتند.» معظم له به فرمایشهایشان ادامه میدهند و میفرمایند: استعمار ما را از آیات و مفاهیمی که بیانگر حاکمیت عملی اسلام بر زندگی جوامع است، دور نگه داشته است.
اینها بیانات صریح این دو بزرگوار است که بهروشنی دست و رد پای استعمار را در قرآن و مفاهیم کلیدی قرآن با سه خصوصیتی که عرض کردم رو و آشکار میکند.
معروف است و احتمالاً شنیدهاید که ویلیام اِوارت گلادستون[7]، نخستوزیر وقت انگلستان، در قرن نوزدهم میلادی در پارلمان انگلیس سخنرانی کرد. او قرآن را جلوی خودش گذاشت و روی آن کوبید و آن جمله معروف را به زبان آورد. این جمله در بسیاری از منابع تاریخی و منابعی که به استعمار غرب پرداختند منعکس شد. او گفت: «تا این کتاب (یعنی قرآن) در میان مسلمانان هست، امنیت و اطاعت سرزمینهای مسلماننشین در برابر انگلیس محال است.» این جمله در منابع معتبر ذکر شده است. با جستجو در اینترنت بهراحتی میتوانید آن را پیدا کنید.
بنابراین میتوانیم دست استعمار را در تحریف مفاهیم کلیدی قرآن با همان سه خصوصیت نگاه کنیم. اینجا پیوند این نسبت استعمار با مفاهیم قرآن با رویکرد مبارزاتی که در تفسیر آیتالله خامنهای وجود دارد، کاملاً روشن میشود. چرا آیتالله خامنهای در تفسیر قرآن و خوانششان از مفاهیم قرآن رویکرد مبارزاتی داشتهاند؟ یک علت آن تهاجمی بوده که استعمار به مفاهیم قرآن داشته است. یعنی رویکرد مبارزاتی، رویکردی طبیعی در خوانش قرآن بوده است.
اینکه عرض میکنم معظم له در مقابل استعمار و برخی جریانات داخلی رویکرد مبارزاتی داشته است، به این معنا نیست که تفسیر ایشان صرفاً اقدامی واکنشی یا سلبی بوده است، بلکه اتفاقاً ایشان با بازخوانی و بازتولید مفاهیم پویای قرآنی و تأکید بر پروژه مرجعیت قرآن احیای گفتمان دینی را در عرصه اجتماعی و سیاسی تقویت کردند. یعنی فقط واکنش سلبی نبوده است، بلکه ایشان جنبه اجتماعی و سیاسی دین را با همین بازخوانی از مفاهیم قرآنی تقویت کردند.
در تفسیر آیتالله خامنهای و در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» و تفاسیری که از ایشان منتشر شده است، تأکید ایشان بر بازخوانی مفاهیم قرآن را خیلی میبینیم. یک علت آن که میشود فرامتن و فراتحلیل این نوع رویکرد و تأکید ایشان بر مفاهیم قرآن مطرح کرد، رد پایی است که استعمار در تحریف مفاهیم قرآن داشته است. این مطلب بسیار کلیدی و مهمی است.
بازخوانی انتقادی مفاهیم کلیدی
در پایان چند کلیدواژه و مفاهیم کلیدی را که آیتالله خامنهای در تفسیر خودشان سعی کردند از آنها بازخوانی انتقادی به دست دهند و ذهنیت مردم را نسبت به آنها تغییر بدهند، بهعنوان نمونه عرض میکنم.
ایشان در جای جای تفسیر خودشان، اعم از کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» و تفاسیر دهگانهای که از ایشان منتشر شده است، پندارهای عامیانه مردم مسلمان را نسبت به مفاهیم قرآن نقد میکنند. البته در نقدشان و بازخوانی این مفاهیم بر چند ویژگی هم تکیه میکنند.
یکی از این ویژگیها عملآفرین بودن مفاهیم قرآن است. دیگری امتداد اجتماعی به مفاهیم قرآن است. اگر به تفسیر آیتالله خامنهای مراجعه کنید، میبینید ایشان تمام تلاششان را میکنند که مفاهیم قرآن را به جایگاه اصلیاش برگردانند. جایگاه اصلی مفاهیم قرآن جایی است که منجر به تولید عمل اسلامی میشود، مفاهیم قرآنی امتداد اجتماعی دارند و این مفاهیم مُنسَلِخ[8] و منفک از عرصه اجتماعی نیستند.
مثلاً ایشان مفهوم رحم را در کتاب «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» بازخوانی میکند و اتفاقاً مخاطب را به پندار اشتباهی که نسبت به این مفهوم دارد، کاملاً توجه میدهد. به بیان ایشان در این باره دقت کنید. آیتالله خامنهای میفرمایند: «رحم خدا یعنی چه؟ مورد رحم خدا قرار گرفتن یعنی چه؟ اینجا یک مقایسهای بکنید بین بیان قرآن و پندار عامیانه ما. ما میگوییم که اگر گناهکاریم، اگر نافرمانی خدا کردیم، اگر به واجبات و تعهدات و تکالیف عمل نکردیم، اگر چنانچه از منطقههای ممنوعه پروردگار پا عقب نکشیدیم؛ فقط یک امیدواری داریم، آن چیست؟ آن رحم خداست. خدا با رحمتش با ما عمل میکند. خدا ما را رحم کند. این داعیه و حرف ماست. یعنی حرف معمول اجتماع ما و مردم ما این است. رحمت خدا را برای کجا میدانیم؟ برای آنجا که عمل نکردیم... رحم را، رحم خدا را، رحمت پروردگار را، رقیب عمل کردن و جایگزین عمل کردن میدانیم. آیه قرآن بهعکس است؛ میگوید عمل کنید، اطاعت کنید، شاید مورد رحمت پروردگار قرار بگیرید.» بعد ایشان ادامه میدهند. نقطهای را که میگویند که معلوم است برای معظم له امتداد اجتماعی مفهوم خیلی مهم است. میفرمایند: «رحمت خدا آن وقتی است که یک ملتی به مسئولیتش عمل کند.» ایشان معنای واژه را در ذهن تغییر دادند که [رحم خدا در] بیعملی نیست. آنچه که تردید شده و الان در ذهن من و شماست، اشتباه است. بیعملی در رحمت خدا نیست، بلکه موکول به عمل ماست. مقیاس این عمل فقط فردی نیست، بلکه در مقیاس یک ملت است. یک ملت باید به مسئولیتش عمل کند تا مورد رحم قرار بگیرد.
باز همین رویکرد را راجع به مفهوم انفاق از آیتالله خامنهای میبینیم. ایشان میفرماید: «انفاق با خرج کردن فرق دارد. خرج کردن یعنی اینکه انسان یک پولی را خرج کند. انفاق خرج کردن است، اما نه هر خرج کردنی. انفاق آن خرج کردنی را میگویند که با آن یک خلائی پر بشود. یک نیاز راستینی برآورده بشود.» در ادامه صحبت ایشان امتداد اجتماعی مفهوم انفاق را میبینیم. معظم له میفرمایند: «آن ملتی که امروز به یک چیزی احتیاج دارد، مانند آب و هوا اگر در غیر آن چیز به آن ملت کمک کردی، اینجا انفاق نکردی. پول حرام کردن انجام دادی. پس انفاق کارِ همه کس نیست؛ انفاق کارِ مردمان باهوش است.»
آیتالله خامنهای راجع به توکل چنین نگاهی دارند. مضمون فرمایش ایشان چنین است که آنچه درباره توکل در ذهن ما هست، یک نوع بیعملی است. یک نوع امید بیپشتوانه عمل است، اما ایشان نکته مهمی را مطرح میکنند. معظم له درباره تفسیری که از مفهوم توکل در ذهن داریم، به تعمدی در عین انحراف معنایی اشاره میکنند و میفرمایند: بعضیها که دارند این معنا را از توکل ارائه میکنند یا اسلام سرشان نمیشود، توکل را درک نمیکنند یا نه، میفهمند، شرف سرشان نمیشود. میخواهند عوضی معنا کنند تا مردم بیتوکل بار بیایند، تا مردم عوضی بار بیایند.
بنابراین یکی از خصوصیات تفسیر آیتالله خامنهای را باید در بازخوانی مفاهیم کلیدی قرآن ببینیم. ایشان در مفاهیم کلیدی قرآن به دست و تعمدی اشاره میکنند که توسط برخی از جریانات هدایت شده و اثرش را بر جامعه اسلامی گذاشته و مفاهیم را از معنای اصلی خودش که امتداد اجتماعی و عملگرا بودن مفاهیم بوده، خارج کرده است.
جمعبندی
این نوع رویکردی که آیتالله خامنهای در فهم و بازخوانی مفاهیم قرآنی دارد، قرآن را از یک متن صرفاً اخلاقی، فلسفی یا فقهی خارج میکند و به سند زنده برای سامان دادن به جامعه اسلامی و بازسازی هویت جامعه اسلامی تبدیل میکند.
یکی دیگر از امتیازات این نوع رویکرد این است که مفاهیم قرآن را از حالت انتزاعی و تاریخی خارج میکند و آنها را بهعنوان ابزارهای تحول اجتماعی در عصر حاضر مطرح میکند.
نکته مهمتر اینکه بازخوانی انتقادی آیتالله خامنهای از مفاهیم قرآن عمل اسلامی را در برابر تأثیرگذاری سلطه گفتمانها و الگوهای تحمیلی غرب مصونیت میبخشد، آن را در مسیر درست خود هدایت میکند و به آن امتداد اجتماعی هم میدهد.
[2]- سوره مبارکه بقره، آیه 154
3ـ مفردات الفاظ القرآن، تألیف حسین بن محمد راغب اصفهانی