استعمار و انواع آن در منظومه فکری حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی)

ارائه دهندگان :جناب آقای دکتر جواد منصوریجناب آقای قاسم تبریزی
پیش نشست همایش ملی ما و غرب در آراء و اندیشه حضرت آیت الله العظمی خامنه ای مدظله العالی
استعمار و انواع آن در منظومه فکری حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی)
ارائه دهندگان :جناب آقای دکتر جواد منصوریجناب آقای قاسم تبریزی
قاسم تبریزی معتقد است: استعمار در جهان اسلام، تنها با توپ و تفنگ پیش نیامد؛ بلکه پیش از اشغال سرزمینها، ذهنها را نشانه گرفت. این نفوذ نرم، از دل شرقشناسی و دانشگاههای غربی سر برآورد و با حمایت از فرقهسازی، تحریف تاریخ و ترویج سکولاریسم در کشورهای اسلامی، راه اشغال سیاسی و اقتصادی را هموار کرد.
در آستانه برگزاری همایش ملی «ما و غرب در آراء و اندیشه حضرت آیتالله العظمی خامنهای مدظلهالعالی»، پیشنشستی علمی با موضوع «استعمار و انواع آن در منظومه فکری حضرت آیت الله خامنه ای (مدظله العالی)» به همت موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد.در این نشست، جواد منصوری و قاسم تبریزی به ارائه دیدگاهها و یافتههای علمی خود در این حوزه پرداختند.در ادامه مشروح بخشی از سخنان قاسم تبریزی آمده است:وی در ابتدا گفت: مسأله استعمار، اگر بخواهیم به ریشههای آن بنگریم، از دل انسانشناسیِ غربی و درک مادیگرایانه از انسان برمیخیزد؛ انسانی که، به دلیل گسست از وحی و معنویت، بهراحتی در مسیر طغیان و استکبار قرار میگیرد. در تاریخ گذشته، نمونههایی چون تهاجم مغول به ایران را داریم؛ مغولها آمدند، ویران کردند، اما نیامده بودند که بمانند. حتی به تعبیر حضرت امام خمینی (ره)، در نهایت متأثر از تمدن اسلامی شدند و خود به گسترش آن کمک کردند. در جنگهای صلیبی نیز، گرچه با کینهورزیهای ممتد و قتل عامهای دویستساله مواجه بودیم، اما در نهایت این مسلمانان بودند که پیروز شدند.
تبریزی افزود: اما آنچه امروزه با عنوان استعمار از آن سخن میگوییم، پدیدهای متفاوت و پیچیده است که عمر آن حدود سه قرن است و عمدتاً از دل رنسانس زاده شد. رنسانس را میتوان دارای سه دستاورد بنیادین دانست: نخست، علوم انسانی سکولار که منهای وحی و معنویت، بر پایه عقل و علم تجربی بنیانگذاری شد. جامعهشناسی، روانشناسی، تاریخنگاری و انسانشناسی در این چارچوب پدید آمدند و دین و الهیات را کنار گذاشتند. دومین دستاورد، تکنولوژی و صنعت بود که با شکوه ظاهری خود، عقل و بینش ملتهای دیگر را مسحور ساخت. اما سومین و شاید عمیقترین دستاورد رنسانس، استعمار است: تجسم روح سلطهطلبی، تجاوز، خیانت، جنایت و قطع رابطه انسان با وحی و فطرت.وی تاکید کرد: انسانِ بریده از معنویت و فطرت ، تفاوتی با حیوان ندارد. غرب در دو جنگ جهانی اول و دوم سقوط کرد، اما آثار و تبعات این سقوط، دامنگیر ملتهای دیگر شد. در جنگ جهانی اول، بیش از ده میلیون نفر تنها در قحطی و بیماری در ایران کشته شدند. قبل از آن هم آمریکاییها که از نسل مهاجران اروپایی بودند، جنایات فجیعی علیه سرخپوستان و سیاهپوستان مرتکب شدند. این روح استعمار، وجهی از همان طغیان انسانی است که از قید عبودیت رها شده و بندگی را بر ملتها تحمیل میکند؛ نه تنها بر افراد، بلکه بر اقوام و سرزمینها. نظام بردهداریِ نوین در این دوران، با چهرهای مدرن و ساختاریافته، ۴۰۰ میلیون انسان در هند را به بردگان انگلستان بدل کرد.
تبریزی تصریح کرد: استعمار نوین، درصدد تصاحب همه چیز است. هرچه را مانع اهداف سلطهطلبانه خود بداند، نابود میکند. همانند فیلی که وارد مزرعهای میشود و هر آنچه در مسیرش است را لگدمال میسازد، استعمار غربی نیز آمده تا بماند و همه چیز را از آنِ خود سازد. اما این حرکت، بدون مطالعه و برنامهریزی دقیق انجام نمیگیرد. تأسیس مراکز شرقشناسی، ایرانشناسی، عربشناسی، ترکشناسی، افغانشناسی، اسلامشناسی و اخیراً شیعهشناسی، بخشهایی از این پروژه عظیم است. چنانکه «گراهام فولر»، جاسوس سازمان سیا که ۲۵ سال در منطقه خاورمیانه حضور داشت، پس از بازگشت به آمریکا کرسی «شیعهشناسی» را پایهگذاری کرد و چندین اثر نیز از وی ترجمه شده است.وی خاطرنشان کرد: شرقشناسی، نه یک جنبش علمی، بلکه برنامهای استعماری است. جالب آنکه در انگلستان، نخستینبار نه در دانشگاه، بلکه در وزارت امور خارجه پایهگذاری شد. در عصر قاجار، طبق مقالهای در مجله «نشر دانش» (دهه ۱۳۶۰)، بریتانیاییها ادعا میکنند که در همان دوران، 2۲۱۷ سفرنامه درباره ایران نگاشتهاند. این حجم از نگارش و خاطرهنگاری، صرفاً از علاقه به ایرانگردی یا دوستی با ایرانیان نبود. یک جاسوس به اسم ایرانگرد در سفرنامهاش مینویسد: «در گیلان، از من خواستند پیرمردی را ببینم که از تاریخ بسیار میداند. با او دیدار کردم، از من پرسید تو کیستی، گفتم من انگلیسی هستم، گفتم من ایران را دوست دارم و آمدم ایران، گفت پولت را چه کسی میدهد گفتم خودم، گفت ماموریتت چیست، گفتم برای تفریح و دیدم ادامه داد و من را محاکمه گویا داشت میکرد، برای همین از اتاق بیرون آمدم.»
این تاریخشناس یادآور شد: بسیاری از این افراد، در قالب تاجر طلا، مستشرق، سیاح یا طبیب وارد کشور شدند اما در واقع مأموران اطلاعاتی بودند. یکی از جاسوسان حرفهای بریتانیا، «ادوارد بورا» بود که بابیگری را در اینجا گسترش داد و مدعی بود که ۲۵۰۰ نسخه از آثار بابیها را جمعآوری کرده است و ۱۵ روز با «یحیی صبح ازل» در گفتوگو بود که البته این را جایی نمینویسد. تبریزی افزود: «ملکمخان» صراحتاً مینویسد که بهتر بود اختیار ایران را به مدت ۲۰۰ سال به انگلیسیها میدادیم تا ما را آدم کنند! «جمالزاده» در کتاب «خلقیات ایرانیان»، با استناد به همین سفرنامهها و خاطرات، مجموعهای از صفات ناپسند را به ایرانیان نسبت داد؛ اثری که چنان توهینآمیز بود که شاه با آن حماقتش دستور قطع حقوق او را صادر کرد. در همان دوران، عرفاننماها و تصوفِ استعماری نیز گسترش یافت؛ درویشهایی که عمدتاً از هند میآمدند و پس از بازگشت، قطب فرقهای میشدند. اگر تصوف، تهی از عقل، دین و علم گردد، به اباحهگری میانجامد؛ بستری مناسب برای نفوذ استعمار.وی مطرح کرد: در هندوستان، فرقه «قادیانیه» توسط غلام احمد قادیانی تأسیس شد. در نجد و حجاز، «وهابیگری» شکل گرفت و به قدرت رسید. این همان پروژهای بود که استعمار در ایران نیز دنبال میکرد. روشنفکرانی، خواه شیفته و شیدای غرب، خواه غربزده و غربپرست، این مسیر را هموار میساختند. استعمار ابعاد گستردهای دارد: از فرقهسازی و تهاجم فرهنگی گرفته تا تسلط اقتصادی و نظامی. ما با استعمار جهانی روبهرو هستیم. زمانی رئیسجمهور هند یک مسلمان بود، اما امروز شاهد قتلعام مسلمانان در همان منطقه هستیم.
تبریزی گفت: اما استعمار در جهان اسلام چگونه نفوذ میکند؟ مرحوم آیتالله سید صدرالدین صدر، در متنی مربوط به سال ۱۳۳۹ هجری قمری، به ده روش اصلی اشاره میکند که استعمار از طریق آنها به سلطه دست مییابد. این متن در جلد اول کتاب «گزیده ادبیات مقاومت علمای شیعه» آمده است.